• 1396/03/24 - 11:34
  • تعداد بازدید خبر : 40
  • زمان مطالعه: 56 دقیقه

متن ، تصویر و صوت دعای جوشن کبیر

دعای جوشن کبیر در بلد الامین و مصباح کفعمی است و آن مروی است از حضرت سید الساجدین از پدرش از جد بزرگوارش حضرت رسول صلی الله علیه و علیهم أجمعین و این دعا را جبرئیل علیه السلام آورد برای پیغمبر صلی الله علیه و آله در یکی از غزوات در حالی که بر تن آن حضرت جوشن گرانی بود که سنگینی آن بدن مبارکش را به درد آورده بود پس جبرئیل عرض کرد که یا محمد پروردگارت تو را سلام می‏رساند و می‏فرماید که بکن این جوشن را و بخوان این دعا را که او امان است از برای تو و امت تو پس شرحی در فضیلت این دعا ذکر فرموده که مقام نقل تمامش نیست


دعای جوشن کبیر دعایی پر فضیلت است برای شیعیان که در آن خدا به نام‌ها و صفات گوناگون که در آیات و روایات اسلامی آمده‌است خوانده می‌شود. خواندن این دعا در شب‌های قدر توسط شیعیان انجام می‌شود و بر این باورند که این دعا را جبرئیل به پیامبر اسلام آموزش داده‌است. این دعا از ۱۰۰ فصل تشکیل شده‌است که پس از پایان هر بخش، عبارت «سبْحانک یا لا إله إلا أنْت الْغوْث الْغوْث خلّصْنا من النّار یا ربّ» خوانده می‌شود. در جوشن کبیر، ۱۰۰۱ نام از نام‌هایی که مسلمانان برای خدا متصور هستند ذکر شده‌است. در روایتی از امام سجاد(ع) آمده است که ایشان از پدر بزرگوارشان و او از جدّ بزرگوارش حضرت رسول اکرم(ص) نقل فرموده است که:دعای جوشن کبیر از دعاهای معروف و بسیار با فضیلت است. این دعا از طرف خدا توسط جبرئیل امین به پیامبر اسلام(ص) آموخته شد. حضرت محمد(ص) در یکی از جنگ ها زره (جوشن) سنگینی را پوشیده بودو این باعث ناراحتی و به درد آمدن بدن مبارک حضرت شده بود. حضرت به درگاه خداوند دعا و استغاثه نمود، در این هنگام جبرئیل نازل شد و عرض کرد:خداوند سلام می رساند و می گوید:جوشن (=زره) را در آور و این دعا (دعای جوشن کبیر) را بخوان که این دعا برای تو و امتت مایة ‌امان است. پس دعای جوشن کبیر دعایی است که آن را جبرئیل از طرف خداوند به پیامبر اسلام(ص) یاد داده است. چون این دعا به جایجوشنی(زره) که به تن رسول خدا(ص) بود، آورده شد و تعلیم حضرتش دادند، به دعای جوشن کبیر( در مقابل جوشن صغیر که کوتاه تر است) معروف شد.

بسْم الله الرّحْمن الرّحیم
به نام خداوند بخشنده مهربان
سبْحانک یا لا اله الاّ انْت الْغوْث الْغوْث خلّصْنا من النّار یا ربّ
منزهى تو اى که نیست معبودى جز تو فریاد فریاد برهان ما را از آتش اى پروردگار
(۱) اللّهمّ انّى اسْئلک باسْمک یا اللّه یا رحْمن یا رحیم یا کریم یا
خدایا از تو مى خواهم به حق نامت اى خدا اى بخشاینده اى مهربان اى بزرگوار اى
مقیم یا عظیم یا قدیم یا علیم یا حلیم یا حکیم سبْحانک یا لا اله
برپا دارنده اى بزرگ اى قدیم اى دانا اى بردبار اى فرزانه منزهى تو اى که معبودى جز
الاّ انْت الْغوْث الْغوْث خلّصْنا من النّار یا ربّ (۲) یا سیّد السّادات
تو نیست فریاد فریاد برهان ما را از آتش اى پروردگار من (۲) اى آقاى آقایان
یا مجیب الدّعوات یا رافع الدّرجات یا ولىّ الْحسنات یا غافر
اى اجابت کننده دعاها اى بالا برنده مرتبه ها اى صاحب هر نیکى اى آمرزنده
الْخطیئاّت یا معْطى الْمسْئلات یا قابل التّوْبات یا سامع
گناهان اى دهنده خواسته ها اى پذیرنده توبه ها اى شنونده
الاْصْوات یا عالم الْخفیّات یا دافع الْبلیّات (۳) یا خیْرالْغافرین یا
صداها اى داناى اسرار پنهانى اى برطرف کننده بلاها (۳) اى بهترین آمرزندگان اى
خیْر الْفاتحین یا خیْر النّاصرین یا خیْر الْحاکمین یا خیْر الرّازقین
بهترین گشایندگان اى بهترین یاران اى بهترین حاکمان اى بهترین روزى دهان
یا خیْر الْوارثین یا خیْر الْحامدین یا خیْر الذّاکرین یا خیْر
اى بهترین ارث بران اى بهترین ستایشگران اى بهترین یادکنندگان اى بهترین
الْمنْزلین یا خیْر الْمحْسنین (۴) یا منْ له الْعزّه والْجمال یا منْ له
فرو فرستندگان اى بهترین احسان کنندگان (۴) اى که عزت و زیبایى از آن اوست اى که
الْقدْره والْکمال یا منْ له الْملْک والْجلال یا منْ هو الْکبیر الْمتعال
نیرو و کمال از آن او است اى که پادشاهى و جلال از آن او است اى که بزرگ و برتر او است
یا منْشىء الْسّحاب الثّقال یا منْ هو شدید الْمحال یا منْ هو
اى پدید آرنده ابرهاى سنگین اى که او سخت کیفر (یا سخت نیرو) است اى که او
سریع الْحساب یا منْ هو شدید الْعقاب یا منْ عنْده حسْن الثّواب
در حساب کشیدن سریع است اى که او در کیفر سخت است اى که پاداش خوب نزد او است
یا منْ عنْده امّ الْکتاب (۵) اللّهمّ انّى اسْئلک باسْمک یا حنّان یا
اى که نزد او است مایه و اصل کتابها (۵) خدایا از تو مى خواهم بحق نامت اى مهرپیشه اى
منّان یا دیّان یا برْهان یا سلْطان یا رضْوان یا غفْران یا سبْحان یامنّان یا
نعمت بخش اى پاداش دهنده اى دلیل و راهنما اى سلطان اى خوشنود اى آمرزنده اى منزه اى
مسْتعان یا ذاالْمنّ والْبیان (۶) یا منْ تواضع کلّ شىْءٍ لعظمته یا من
یاور اى صاحب نعمت و بیان (۶) اى که هر چیزى در برابر عظمتش فروتن گشته اى که
اسْتسْلم کلّ شىْءٍ لقدْرته یا منْ ذلّ کلّ شىْءٍ لعزّته یا منْ خضع کلّ
هر چیز در برابر قدرتش تسلیم گردیده اى که هر چیزى در برابر عزت و شوکتش خوار گشته اى که هر چیز
شىْءٍ لهیْبته یا من انْقاد کلّ شىْءٍ منْ خشْیته یا منْ تشقّقت الْجبال
در برابر هیبتش خاضع گردیده اى که هر چیزى از ترس او فرمانبردار و مطیعش گردیده اى که کوهها
منْ مخافته یا منْ قامت السّموات بامْره یا من اسْتقرّت الاْرضون
از هراسش از هم شکافته اى که به امر او آسمانها برپا گشته اى که زمینها به اذن او در جاى خود مستقر گشته
باذْنه یا منْ یسبّح الرّعْد بحمْده یا منْ لا یعْتدى على اهْل ممْلکته
اى که رعد به ستایش او غرّش زند اى که بر اهل کشور خود ستم نکند (۷)
(۷)یا غافر الْخطایا یا کاشف الْبلایا یا منْتهى الرّجایا یا مجْزل
اى آمرزنده خطاها اى برطرف کننده بلاها اى منتهاى امیدها اى دهنده بزرگ
الْعطایا یا واهب الْهدایا یا رازق الْبرایا یا قاضى الْمنایا یا سامع
عطاها اى بخشنده هدیه ها اى روزى ده بنده ها اى برآورنده آرزوها اى شنونده
الشّکایا یا باعث الْبرایا یا مطْلق الاْسارى (۸) یاذاالْحمْد والثّناّء
شکایتها اى برانگیزنده مردمان اى رهاننده اسیران (۸) اى صاحب ستایش و ثناء
یا ذاالْفخْر واْلبهاّء یا ذاالْمجْد والسّناّء یا ذاالْعهْد والْوفاّء یا
اى داراى فخر و زیبایى اى صاحب مجد و بزرگى اى صاحب عهد و وفاء
ذاالْعفْو والرّضاّء یا ذاالْمنّ والْعطاّء یا ذا الْفصْل والْقضاّء یا ذاالْعزّ
اى داراى گذشت و رضا اى دارنده نعمت و عطاء اى که در دست تو است فصل خصومات و داورى اى داراى عزت
والْبقاّء یا ذاالْجود والسّخاّء یا ذاالآلاّء والنّعْماّء (۹) اللّهمّ انّى
و پایندگى اى صاحب جود و بخشش اى صاحب دهشها و نعمت ها (۹) خدایا از تو
اسْئلک باسْمک یا مانع یا دافع یا رافع یا صانع یا نافع یا سامع یا
مى خواهم به حق نامت اى مانع اى برطرف کننده اى بالا برنده اى سازنده اى سود رسان اى شنوا اى
جامع یا شافع یا واسع یا موسع (۱۰) یا صانع کلّ مصْنوعٍ یا خالق
گردآورنده اى شفاعت پذیر اى فراخ رحمت اى وسعت بخش (۱۰) اى سازنده هر ساخته اى آفریننده
کلّ مخْلوقٍ یا رازق کلّ مرْزوقٍ یا مالک کلّ ممْلوکٍ یا کاشف کلّ
هر آفریده اى روزى ده هر روزى خور اى مالک هر مملوک اى غمزداى هر غمزده اى دلگشاى هر
مکْروبٍ یا فارج کلّ مهْمومٍ یا راحم کلّ مرْحومٍ یا ناصر کلّ
اندوهگین اى رحمت بخش هر رحمت خواه اى یاور هر
مخْذولٍ یا ساتر کلّ معْیوبٍ یا ملْجأ کلّ مطْرودٍ (۱۱) یا عدّتى عنْد
هر بى یاور اى عیب پوش هر معیوب اى پناه هر آواره (۱۱) اى ذخیره هنگام
شدّتى یا رجاّئى عنْد مصیبتى یا مونسى عنْد وحْشتى یا
سختى من اى امید من در برابر پیش آمدهاى ناگوار اى همدم من هنگام ترس و وحشت اى
صاحبى عنْد غرْبتى یا ولیّى عنْد نعْمتى یا غیاثى عنْد کرْبتى یا
رفیق من در غربتم اى صاحب اختیار من در نعمتم اى فریادرس من در غم و اندوه اى
دلیلى عنْد حیْرتى یا غناّئى عنْد افْتقارى یا ملْجائى عنْد
دلیل و راهنمایم هنگام سرگردانى اى توانگرى من هنگام ندارى اى پناه من هنگام
اضْطرارى یا معینى عنْد مفْزعى (۱۲) یا علاّم الْغیوب یا غفّار
درماندگى اى کمک کارم در بیچارگى و پریشانى (۱۲) اى بخوبى داناى بر هر نادیدنى اى بسیار آمرزنده
الذّنوب یا ستّار الْعیوب یا کاشف الْکروب یا مقلّب الْقلوب یا
گناهان اى پرده پوش بر عیوب بندگان اى غمزداى غمها اى گرداننده دلها اى
طبیب الْقلوب یا منوّر الْقلوب یا انیس الْقلوب یا مفرّج الْهموم یا
طبیب دلها اى نوربخش دلها اى همدم دلها اى زداینده اندوهها اى
منفّس الْغموم (۱۳) اللّهمّ انّى اسْئلک باْسمک یا جلیل یا جمیل یا
غمگشاى غمها (۱۳) خدایا از تو مى خواهم به حق نامت اى بزرگوار اى زیبا اى
وکیل یا کفیل یا دلیل یا قبیل یا مدیل یا منیل یا مقیل یا محیل
کارگزار اى عهده دار اى راهنما اى پذیرنده اى دولت دهنده اى عطا بخشنده اى درگذرنده اى نیرودهنده (تغییر دهنده )
(۱۴) یا دلیل الْمتحیّرین یا غیاث الْمسْتغیثین یا صریخ
(۱۴) اى راهنماى سرگردانان اى فریادرس فریادخواهان اى دادرس
الْمسْتصْرخین یا جار الْمسْتجیرین یا امان الْخاّئفین یا عوْن
دادخواهان اى پناه پناه جویان اى امان بخش ترسناکان اى کمک
الْمؤْمنین یا راحم الْمساکین یا ملْجأ الْعاصین یا غافر الْمذْنبین یا
مؤ منان اى رحم کننده مسکینان اى پناه عاصیان اى آمرزنده گناهکاران اى
مجیب دعْوه الْمضْطرّین (۱۵) یا ذاالْجود والاْحْسان یا ذاالْفضْل
اجابت کننده دعاى درماندگان (۱۵) اى داراى بخشندگى و احسان اى صاحب فضل
والاْمْتنان یا ذاالاْمْن والاْمان یا ذاالْقدْس والسّبْحان یا ذاالْحکْمه
و نعمت اى مایه امن و امان اى داراى پاکى و پاکیزگى اى صاحب فرزانگى
والْبیان یا ذا الرّحْمه والرّضْوان یا ذاالْحجّه والْبرْهان یا ذاالْعظمه
و بیان اى صاحب رحمت و خوشنودى اى داراى حجت و دلیل و برهان اى خداوند عظمت
والسّلْطان یا ذاالرّأْفه والْمسْتعان یا ذاالعفْو والْغفْران (۱۶) یا منْ
و سلطنت اى دارنده راءفت و اى یاور بندگان اى صاحب بخشندگى و آمرزش (۱۶) اى که
هو ربّ کلّ شىْءٍ یا منْ هو اله کلّ شىْءٍ یا منْ هو خالق کلّ شىْءٍ
پروردگار هر چیز او است اى که معبود هر چیز او است اى که آفریننده هر چیز او است
یا منْ هو صانع کلّ شىْءٍ یا منْ هو قبْل کلّ شىْءٍ یا منْ هو بعْد کلّ
اى که سازنده هر چیز او است اى که او پیش از هر چیز بوده و اى که او پس از هر
شىْءٍ یا منْ هو فوْق کلّ شىْءٍ یا منْ هو عالمٌ بکلّ شىْءٍ یا منْ هو
چیز خواهد بود و اى که او برتر از هر چیز است اى که او به هر چیز دانا است اى که او
قادرٌ على کلّ شىْءٍ یا منْ هو یبْقى ویفْنى کلّ شىْءٍ (۱۷) اللّهمّ انّى
به هر چیزى توانا است اى که تنها او بماند و هر چیز دیگر فانى گردد (۱۷) خدایا از تو
اسْئلک باسْمک یا مؤْمن یا مهیْمن یا مکوّن یا ملقّن یا مبیّن یا
مى خواهم بحق نامت اى امان ده اى مسلط بر هر چیز اى وجود آرنده اى یاد دهنده اى آشکار کننده اى
مهوّن یا ممکّن یا مزیّن یا معْلن یا مقسّم (۱۸) یا منْ هو فى ملْکه
آسان کننده اى امکان ده در کارها اى زیوربخش اى آشکار کننده اى تقسیم کننده (۱۸) اى که در فرمانروایى
مقیمٌ یا منْ هو فى سلْطانه قدیمٌ یا منْ هو فى جلاله عظیمٌ یا منْ
پابرجا است اى که در سلطنت و پادشاهیش قدیم و دیرینه است اى که در جلالت و شوکت بزرگى اى که
هو على عباده رحیمٌ یا منْ هو بکلّ شىْءٍ علیمٌ یا منْ هو بمنْ
بر بندگان خویش مهربانى اى که به هر چیز دانایى اى که نسبت به نافرمان خود
عصاه حلیمٌ یا منْ هو بمنْ رجاه کریمٌ یا منْ هو فى صنْعه حکیمٌ یا
بردبارى اى که به امیدوار خود بخشنده و بزرگوارى اى که در آفرینش و ساختنت فرزانه اى (یا محکم کارى ) اى
منْ هو فى حکْمته لطیفٌ یا منْ هو فى لطْفه قدیمٌ (۱۹) یا منْ لا
که در عین فرزانگى (یا محکم کارى ) مهربانى (یا نرمکارى ) اى که در لطف خود دیرینه اى (۱۹) اى که
یرْجى الاّ فضْله یا منْ لا یسْئل الاّ عفْوه یا منْ لا ینْظر الاّ برّه یا
امیدى نیست جز به نیکى او اى که درخواست نشود جز گذشتش اى که چشم داشتى نیست جز به نیکى اواى
منْ لا یخاف الاّ عدْله یا منْ لا یدوم الاّ ملْکه یا منْ لا سلْطان الاّ
که ترسى نیست جز از عدل او اى که جاوید نمى ماند جز فرمانروایى و ملک او اى که سلطنت و قدرتى نیست جز
سلْطانه یا منْ وسعتْ کلّ شىْءٍ رحْمته یا منْ سبقتْ رحْمته غضبه
سلطنت او اى که رحمتش همه چیز را فراگرفته اى که رحمتش بر خشمش پیشى جسته
یا منْ احاط بکلّ شىْءٍ علْمه یا منْ لیْس احدٌ مثْله (۲۰) یا فارج
اى که علمش بر همه چیز احاطه کرده اى که مانندش هیچکس نخواهد بود (۲۰) اى دلگشاى
الْلهمّ یا کاشف الْغمّ یا غافر الذّنْب یا قابل التّوْب یا خالق الْخلْق یا
اندوه اى غمزداى اى آمرزنده گناه اى توبه پذیر اى آفریننده اى
صادق الْوعْد یا موفى الْعهْد یا عالم السّرّ یا فالق الْحبّ یا رازق
راست وعده اى وفادار پیمان اى داناى اسرار نهان اى شکافنده دانه اى روزى ده
الاْنام (۲۱) اللّهمّ انّى اسْئلک باسْمک یا علىّ یا وفىّ یا غنىّ یا
بندگان (۲۱) خدایا از تو خواهم به حق نامت اى والا اى با وفا اى توانگر اى بى نیاز مطلق اى
ملىّ یا حفىّ یا رضىّ یا زکىّ یا بدىّ یا قوىّ یا ولىّ (۲۲) یا منْ
مهربان اى پسندیده (یا دوستدار) اى پاکیزه اى پدید آرنده اى نیرومند اى سرپرست (۲۲) اى که
اظْهر الْجمیل یا منْ ستر الْقبیح یا منْ لمْ یؤ اخذْ بالْجریره یا منْ لمْ
کار نیک را آشکار کنى و اى که کار زشت را پنهان کنى اى که کسى را به گناه نگیرى اى که پرده
یهْتک السّتْر یا عظیم الْعفْو یا حسن التّجاوز یا واسع الْمغْفره یا
کس ندرى اى بزرگ گذشت اى نیکو درگذر اى پهناور آمرزش اى
باسط الْیدیْن بالرّحْمه یا صاحب کلّ نجْوى یا منْتهى کلّ شکْوى
گشاده دو دست (فضلش ) به رحمت اى مطلع از سخن سرى و راز اى منتهاى هر شکایت (۲۳)
(۲۳) یا ذاالنّعْمه السّابغه یا ذاالرّحْمه الْواسعه یا ذاالْمنّه السّابقه یا
اى صاحب نعمت فراوان و اى داراى رحمت پهناور اى صاحب احسان پیشین اى
ذاالْحکْمه الْبالغه یا ذاالْقدْره الْکامله یا ذاالْحجّه الْقاطعه یا
داراى حکمت رسا اى داراى نیروى کامل اى صاحب برهان و دلیل قاطع و برنده اى
ذاالْکرامه الظّاهره یا ذاالْعزّه الدّاّئمه یا ذاالْقوّه الْمتینه یا ذا
صاحب بزرگوارى هویدا اى صاحب عزت جاویدان اى صاحب نیروى محکم اى داراى
الْعظمه الْمنیعه (۲۴) یا بدیع السّموات یا جاعل الظّلمات یا راحم
عظمت ارجمند (۲۴) اى پدید آرنده آسمانها اى قرار دهنده تاریکیها اى ترحم کننده
الْعبرات یا مقیل الْعثرات یا ساتر الْعوْرات یا محْیى الاْمْوات یا
به اشکهاى دیده ها اى درگذرنده لغزشها اى پرده پوش بر عیبها اى زنده کننده مردگان اى
منْزل الاْیات یا مضعّف الْحسنات یا ماحى السّیّئات یا شدید
فرو فرستنده آیات اى دو چندان کن حسنات اى محو کننده بدیها اى سخت گیرنده
النّقمات (۲۵) اللّهمّ انّى اسْئلک باسْمک یا مصوّر یا مقدّر یا مدبّر
انتقامها (۲۵) خدایا از تو مى خواهم به حق نامت اى صورت آفرین اى اندازه گیر اى تدبیر کننده
یا مطهّر یا منوّر یا میسّر یا مبشّر یا منْذر یا مقدّم یا مؤخّر
اى پاک کننده اى روشنى بخش اى آسان کننده اى مژده ده اى بیم ده اى پیش انداز اى پس انداز
(۲۶)یا ربّ الْبیْت الْحرام یا ربّ الشّهْر الْحرام یا ربّ الْبلد الْحرام
(۲۶) اى پروردگار خانه محترم (کعبه ) اى پروردگار ماه حرام اى پروردگار شهر محترم (مکه )
یا ربّ الرّکْن والْمقام یا ربّ الْمشْعر الْحرام یا ربّ الْمسْجد
اى پروردگار رکن و مقام اى پروردگار مشعرالحرام اى پروردگار مسجد
الْحرام یا ربّ الْحلّ والْحرام یا ربّ النّور والظّلام یا ربّ التّحیّه
الحرام اى پروردگار قسمت حل و حرم (در سرزمین حجاز) اى پروردگار روشنى و تاریکى اى پروردگار تحیت
والسّلام یا ربّ الْقدْره فى الاْنام (۲۷) یا احْکم الْحاکمین یا اعْدل
و درود اى پروردگار نیرو در خلق (۲۷) اى داورترین داوران اى دادرس ترین
الْعادلین یا اصْدق الصّادقین یا اطْهر الطّاهرین یا احْسن
دادگران اى راستگوترین راستگویان اى پاکیزه ترین پاکان اى بهترین
الْخالقین یا اسْرع الْحاسبین یا اسْمع السّامعین یا ابْصرالنّاظرین
آفرینندگان اى سریعترین حساب رسان اى شنواترین شنوایان اى بیناترین بینندگان
یا اشْفع الشّافعین یا اکْرم الاْکْرمین (۲۸) یا عماد منْ لا عماد له یا
اى بهترین شفیعان اى بزرگوارترین کریمان (۲۸) اى پشتیبان کسى که پشتیبان ندارد اى
سند منْ لا سند له یا ذخْر منْ لا ذخْر له یا حرْز منْ لا حرْز له یا
پشتوانه آن کس که پشتوانه ندارد اى ذخیره آن کس که ذخیره ندارد اى پناه آن کس که پناهى ندارد اى
غیاث منْ لا غیاث له یا فخْر منْ لا فخْر له یا عزّ منْ لا عزّ له یا
فریادرس آنکس که فریادرس ندارد اى افتخار آن کس که مایه افتخارى ندارد اى عزت آنکس که عزتى ندارد اى
معین منْ لا معین له یا انیس منْ لا انیس له یا امان منْ لا امان له
کمک آنکس که کمکى ندارد اى همدم آنکس که همدمى ندارد اى امان بخش آنکس که امانى ندارد(۲۹)
(۲۹) اللّهمّ انّى اسْئلک باسْمک یا عاصم یا قائم یا داّئم یا راحم یا
خدایا از تو مى خواهم به حق نامت اى نگهدار اى پابرجا اى جاویدان اى رحم کننده اى
سالم یا حاکم یا عالم یا قاسم یا قابض یا باسط (۳۰) یا عاصم من
سلامت بخش اى حاکم اى دانا اى تقسیم کننده اى تنگ گیر اى گشایش بخش (۳۰) اى نگهدار کسى که
اسْتعْصمه یا راحم من اسْترْحمه یا غافر من اسْتغْفره یا ناصر من
نگهداریش خواهد اى رحم کننده کسى که ترحمش خواهد اى آمرزنده کسى که از او آمرزش خواهد اى یاور کسى که
اسْتنْصره یا حافظ من اسْتحْفظه یا مکْرم من اسْتکْرمه یا مرْشد
از او یارى طلبد اى نگهدار کسى که از او نگهدارى خواهد اى اکرام کننده کسى که از او بزرگوارى خواهد اى راهنماى
من اسْترْشده یا صریخ من اسْتصْرخه یا معین من اسْتعانه یا
کسى که از او ره جوید اى دادرس کسى که از او دادرسى خواهد اى کمک کار کسى که کمکش خواهد اى
مغیث من اسْتغاثه (۳۱) یا عزیزاً لا یضام یا لطیفاً لا یرام یا قیّوماً
فریاد رس کسى که به فریادرسیش خواند (۳۱) اى عزیزى که ذلت نپذیرد اى لطیفى که دست انداز کسى واقع نگردد اى پاینده
لا ینام یا دائماً لا یفوت یا حیّاً لا یموت یا ملکاً لا یزول یا باقیاً لا
که خواب ندارد اى جاویدانى که از دست نرود اى زنده اى که نمیرد اى پادشاهى که سلطنتش زوال ندارد اى ماندگارى
یفْنى یا عالماً لا یجْهل یا صمداً لا یطْعم یا قویّاً لا یضْعف
که نیستى ندارد اى دانایى که نادانى ندارد اى بى نیازى که خوراک نخواهد اى نیرومندى که سستى نپذیرد (۳۲)
(۳۲) اللّهمّ انّى اسْئلک باسْمک یا احد یا واحد یا شاهد یا ماجد یا
خدایا از تو خواهم به حق نامت اى یکتا اى یگانه اى گواه اى بزرگوار اى
حامد یا راشد یا باعث یا وارث یا ضاّرّ یا نافع (۳۳) یا اعْظم منْ
ستوده اى رهنما اى برانگیزنده اى ارث برنده اى زیان بخش اى سودرسان (۳۳) اى بزرگتر از
کلّ عظیمٍ یا اکْرم منْ کلّ کریمٍ یا ارْحم منْ کلّ رحیمٍ یا اعْلم منْ
هر بزرگى اى بزرگوارتر از هر بزرگوارى اى مهربانتر از هر مهربانى اى داناتر از
کلّ علیمٍ یا احْکم منْ کلّ حکیمٍ یا اقْدم منْ کلّ قدیمٍ یا اکْبر منْ کلّ
هر دانا اى فرزانه تر از هر فرزانه اى جلوتر از هر قدیمى اى بزرگتر از هر
کبیرٍ یا الْطف منْ کلّ لطیفٍ یا اجلّ من کلّ جلیلٍ یا اعزّ منْ کلّ
بزرگ اى با لطف تر از هر لطف دارى اى والاتر از هر والایى اى عزیزتر از هر
عزیزٍ (۳۴) یا کریم الصّفْح یا عظیم الْمنّ یا کثیر الْخیْر یا قدیم
عزیزى (۳۴) اى بزرگوار چشم پوش اى بزرگ نعمت بخش اى پر خیر اى دیرینه
الْفضْل یا داّئم اللّطْف یا لطیف الصّنْع یا منفّس الْکرْب یا کاشف
بخشش اى جاوید لطف اى دقیق صنعت اى زداینده اندوه اى برطرف کننده
الضّرّ یا مالک الْملْک یا قاضى الْحقّ (۳۵) یا منْ هو فى عهْده وفىّ
گرفتارى اى فرمانرواى عالم هستى اى حاکم بر حق (۳۵) اى که در پیمانش وفادار
یا منْ هو فى وفاّئه قوىّ یا منْ هو فى قوّته علىّ یا منْ هو فى
و اى که در وفا کردن به پیمانش نیرومند است اى که در نیرومندیش بلند مرتبه است اى که در
علوّه قریبٌ یا منْ هو فى قرْبه لطیفٌ یا منْ هو فى لطْفه شریفٌ یا
عین بلند مرتبه اى نزدیک است اى که در عین نزدیکى دقیق است اى که در عین دقت بزرگوار است اى
منْ هو فى شرفه عزیزٌ یا منْ هو فى عزّه عظیمٌ یا منْ هو فى
که در عین بزرگوارى با عزت است اى که در عین عزت با عظمت است اى که در عین
عظمته مجیدٌ یا منْ هو فى مجْده حمیدٌ (۳۶) اللّهمّ انّى اسْئلک
عظمتش برجسته است اى که در عین برجستگى ستوده است (۳۶) خدایا از تو خواهم
باسْمک یا کافى یا شافى یا وافى یا معافى یا هادى یا داعى یا
به حق نامت اى کفایت کننده اى شفا دهنده اى وفادار اى تندرستى بخش اى رهنما اى خواننده اى
قاضى یا راضى یا عالى یا باقى (۳۷) یا منْ کلّ شىْءٍ خاضعٌ له یا
داور اى راضى اى والا مرتبه اى باقى (۳۷) اى که هر چیز در برابرش سر تعظیم فرود آورد اى
منْ کلّ شىْءٍ خاشعٌ له یا منْ کلّ شىْءٍ کاّئنٌ له یا منْ کلّ شىْءٍ
که هر چیز در برابرش رام گشته اى که هر چه در عالم موجود است از آن اوست اى که هر چه هست
موْجودٌ به یا منْ کلّ شىْءٍ منیبٌ الیْه یا منْ کلّ شىْءٍ خاّئفٌ منْه یا
بوجود او موجود است اى که هر چیزى بسوى او بازگردد اى که هر چیزى از او اندیشه دارد اى
منْ کلّ شىْءٍ قاّئمٌ به یا منْ کلّ شىْءٍ صاّئرٌ الیْه یا منْ کلّ شىْءٍ
که هر چیزى به او پایدار است اى که هر چیزى بسوى او برگردد اى که هر چیز
یسبّح بحمْده یا منْ کلّ شىْءٍ هالکٌ الاّ وجْهه (۳۸) یا منْ لا مفرّ الاّ
به ستایش او تسبیح گوید اى که هر چیز نابود شود جز ذات او (۳۸) اى که گریزگاهى نیست جز
الیْه یا منْ لا مفْزع الاّ الیْه یا منْ لا مقْصد الاّ الیْه یا منْ لا منْجا
بسوى او اى که پناهگاهى نیست جز بسوى او اى که مقصدى نیست جز درگاهش اى که راه نجاتى از (عذاب و قهر)
منْه الاّ الیْه یا منْ لا یرْغب الاّ الیْه یا منْ لا حوْل ولا قوّه الاّ به یا
او نیست جز خود او اى که رغبت و اشتیاقى نباشد جز به درگاه او اى که جنبش و نیرویى نیست مگر بوسیله او اى
منْ لا یسْتعان الاّ به یا منْ لا یتوکّل الاّ علیْه یا منْ لا یرْجى الاّ هو
که کمک نجوید جز به او اى که توکل نشود جز بر او اى که امیدوار نتوان بود جز به او
یا منْ لا یعْبد الاّ هو (۳۹) یا خیْر الْمرْهوبین یا خیْر الْمرْغوبین یا
اى که پرستش نشود جز او (۳۹) اى بهترین کسى که خلق از او ترسند اى بهترین مایه شوق و آرزو اى
خیْر الْمطْلوبین یا خیْر الْمسْئولین یا خیْر الْمقْصودین یا خیْر
بهترین جویا شدگان اى بهترین خواسته شدگان اى بهترین مقصود خلق اى بهترین
الْمذْکورین یا خیْر الْمشْکورین یا خیْر الْمحْبوبین یا خیْر
یاد شدگان اى بهترین سپاس شدگان اى بهترین دوستان اى بهترین
الْمدْعوّین یا خیْر الْمسْتأْنسین (۴۰) اللّهمّ انّى اسْئلک باسْمک یا
خوانده شدگان اى بهترین همدمان (۴۰) خدایا از تو مى خواهم به حق نامت اى
غافر یا ساتر یا قادر یا قاهر یا فاطر یا کاسر یا جابر یا ذاکر یا
آمرزنده اى پرده پوش اى توانا اى قاهر اى آفریننده اى شکننده اى بهم پیوند دهنده اى یادآورنده اى
ناظر یا ناصر (۴۱) یا منْ خلق فسوّى یا منْ قدّر فهدى یا منْ
بیننده اى یارى دهنده (۴۱) اى که آفرید و بیاراست اى که اندازه گرفت و راهنمایى کرد اى که
یکْشف الْبلْوى یا منْ یسْمع النّجْوى یا منْ ینْقذ الْغرْقى یا منْ
برطرف کند گرفتارى را اى که بشنود سخن درگوشى را اى که نجات دهد غریق را اى که
ینْجى الْهلْکى یا منْ یشْفى الْمرْضى یا منْ اضْحک وابْکى یا منْ
برهاند هلاک شده را اى که شفا دهد بیمار را اى که بخنداند و بگریاند اى که
امات واحْیى یا منْ خلق الزّوْجیْن الذّکر والاْنْثى (۴۲) یا منْ فى
بمیراند و زنده کند اى که آفرید دو جفت نر و ماده (۴۲) اى که هم در
الْبرّ والْبحْر سبیله یا منْ فى الاْفاق ایاته یا منْ فى الاْیات برْهانه
خشکى و هم در دریا راه رسیدن به او هست اى که در سراسر گیتى نشانه هاى او هست اى که در این نشانه ها برهان او موجود است
یا منْ فى الْممات قدْرته یا منْ فى الْقبور عبْرته یا منْ فى الْقیمه
اى که در مردن نشانه قدرت او است اى که در گورها پند او است اى که در روز قیامت نیز
ملْکه یا منْ فى الْحساب هیْبته یا منْ فى الْمیزان قضاّئه یا منْ فى
سلطنت او است اى که در حساب آن روز هیبت دارد اى که در پاى میزان حکم و داورى او است اى که در
الْجنّه ثوابه یا منْ فى النّار عقابه (۴۳) یا منْ الیْه یهْرب الْخاّئفون
بهشت پاداش نیک او است اى که در دوزخ شکنجه او است (۴۳) اى که به سویش گریزند ترسناکان
یا منْ الیْه یفْزع الْمذْنبون یا منْ الیْه یقْصد الْمنیبون یا منْ الیْه
اى که به او پناه برند گنهکاران اى که او را مقصود قرار دهند بازآیندگان اى که بسوى او
یرْغب الزّاهدون یا منْ الیْه یلْجاء الْمتحیّرون یا منْ به یسْتاءْنس
روند پارسایان اى که بدو پناه برند سرگردانان اى که به او همدم شوند
الْمریدون یا منْ به یفْتخر الْمحبّون یا منْ فى عفْوه یطْمع
خواستاران اى که به دوستیش افتخار کنند دوستان اى که در گذشت او طمع دارند
الْخاّطئون یا منْ الیْه یسْکن الْموقنون یا منْ علیْه یتوکّل
خطاکاران اى که به ذکر او آرامش پذیرد دل یقین داران اى که بر او توکل کنند
الْمتوکّلون (۴۴)اللّهمّ انّى اسْئلک باسْمک یا حبیب یا طبیب یا
توکل کنندگان (۴۴) خدایا از تو مى خواهم به حق نامت اى محبوب دلها اى طبیب دردها اى نزدیک اى
قریب یا رقیب یا حسیب یا مهیب یا مثیب یا مجیب یا خبیر یا
مراقب کار بندگان اى حساب نگهدار اى با هیبت اى پاداش نیک دهنده اى اجابت کننده اى آگاه اى
بصیر (۴۵)یا اقرب منْ کلّ قریبٍ یا احبّ منْ کلّ حبیبٍ یا ابْصر
بینا (۴۵) اى نزدیکتر از هر نزدیک اى محبوبتر از هر محبوب اى بیناتر
منْ کلّ بصیرٍ یا اخْبر منْ کلّ خبیرٍ یا اشْرف منْ کلّ شریفٍ یا ارْفع
از هر بینا اى آگاه تر از هر آگاه اى شریفتر از هر شریف اى برتر
منْ کلّ رفیعٍ یا اقْوى منْ کلّ قوی یا اغْنى منْ کلّ غنىٍّ یا اجْود
از هر بلند مرتبه اى نیرومندتر از هر نیرومند اى توانگرتر از هر توانگر اى بخشنده تر
منْ کلّ جوادٍ یا ارْاف منْ کلّ رؤفٍ (۴۶)یا غالباً غیْر مغْلوبٍ یا
از هر بخشنده اى مهربانتر از هر مهربان (۴۶) اى پیروزى که هرگز مغلوب نگردد اى
صانعاً غیْر مصْنوعٍ یا خالقاً غیْر مخْلوقٍ یا مالکاً غیْر ممْلوکٍ یا
سازنده اى که مصنوع کسى نیست اى آفریننده اى که کسى او را نیافریده اى مالکى که مملوک کسى نیست اى
قاهراً غیْر مقْهورٍ یا رافعاً غیْر مرْفوعٍ یا حافظاً غیْر محْفوظٍ یا
چیره شکست ناپذیر اى بلند مرتبه که بلندى را کسى به او نداده اى نگهدارنده اى که نگهدارى ندارد اى
ناصراً غیْر منْصورٍ یا شاهداً غیْر غاّئبٍ یا قریباً غیْر بعیدٍ (۴۷) یا
یاورى که کسش یارى نکند اى حاضرى که پنهانى ندارد اى نزدیکى که دور نشود (۴۷) اى
نور النّور یا منوّر النّور یا خالق النّور یا مدبّر النّور یا مقدّر النّور
روشنى نور این روشنى ده نور اى خالق نور و روشنى اى تدبیر کننده نور اى اندازه گیر نور
یا نور کلّ نورٍ یا نورا قبْل کلّ نورٍ یا نورا بعْد کلّ نورٍ یا نوراً
اى روشنى هر نور اى روشنى پیش از هر نور و اى روشنى پس از هر نور اى روشنى
فوْق کلّ نورٍ یا نوراً لیْس کمثْله نورٌ (۴۸)یا منْ عطاّئه شریفٌ یا
بالاى هر نور اى نورى که مانندش نورى نیست (۴۸) اى که عطا و بخشش شریف و ارجمند است اى
منْ فعْله لطیفٌ یا منْ لطْفه مقیمٌ یا منْ احْسانه قدیمٌ یا منْ قوْله
که کارش دقیق است اى که لطفش پایدار است اى که احسانش دیرینه است اى که گفتارش
حقّ یا منْ وعْده صدْقٌ یا منْ عفْوه فضْلٌ یا منْ عذابه عدْلٌ یا منْ
حق است اى که وعده اش راست است اى که گذشتش فضل است اى که کیفرش از روى عدل است که
ذکْره حلْوٌیا منْ فضْله عمیمٌ (۴۹)اللّهمّ انّى اسْئلک باسْمک یا
ذکرش شیرین است اى که فضلش عمومى است (۴۹) خدایا از تو مى خواهم به حق نامت اى
مسهّل یا مفصّل یا مبدّل یا مذلّل یا منزّل یا منوّل یا مفْضل یا
هموار کننده راهها اى جدا کننده اى تبدیل کننده اى خوار کننده اى فرود آرنده اى جایزه ده اى فزون بخش اى
مجْزل یا ممْهل یا مجْمل (۵۰)یا منْ یرى ولا یرى یا منْ یخْلق
بزرگ عطا بخش اى مهلت ده اى نیکوبخش (۵۰) اى که ببیند ولى دیده نشود اى که بیافریند
ولا یخْلق یا منْ یهْدى ولا یهْدى یا منْ یحْیى ولا یحْیى یا منْ
ولى کسى او را نیافریده اى که راهنمایى کند ولى راهنمایى نشود اى که زنده کنى ولى زنده نشده اى که
یسْئل ولا یسْئل یا منْ یطْعم ولا یطْعم یا منْ یجیر ولا یجار علیْه
بازخواست کند ولى کسى از او بازخواست نکند اى که بخوراند ولى خورانده نشود اى که پناه دهد ولى کسى او را پناه ندهد
یا منْ یقْضى ولا یقْضى علیْه یا منْ یحْکم ولا یحْکم علیْه یا منْ
اى که قضاوت کنى ولى قضاوت بر تو نشود اى که حکم کنى ولى کسى بر تو حکم نکند اى که
لمْ یلدْ ولمْ یولدْ ولمْ یکنْ له کفواً احدٌ (۵۱)یا نعْم الْحسیب یا نعْم
نزاید و نه زائیده شده و نیست برایش همتایى هیچکس (۵۱) اى نیکو حسابکش اى نیکو
الطّبیب یا نعْم الرّقیب یا نعْم الْقریب یا نعْم الْمجیب یا نعْم
طبیب اى نیکو نگهبان اى نیکو نزدیک اى نیکو پاسخ ده اى نیکو
الْحبیب یا نعْم الْکفیل یا نعْم الوْکیل یا نعْم الْموْلى یا نعْم النّصیر
دوست اى نیکو عهده دار اى نیکو وکیل اى نیکو سرور اى نیکو یاور (۵۲)
(۵۲) یا سرور الْعارفین یا منى الْمحبّین یا انیس الْمریدین یا
اى مایه دلشادى عارفان اى آرزوى محبان اى همدم خواستاران اى
حبیب التّوّابین یا رازق الْمقلّین یا رجاّء الْمذْنبین یا قرّه عیْن
دوستدار توبه کنندگان اى روزى ده ناداران اى امید گنهکاران اى نورچشم
الْعابدین یا منفّس عن الْمکْروبین یا مفرّج عن الْمغْمومین یا اله
پرستش کنندگان اى برطرف کننده اندوه اندوهناکان اى غمزداى غمزدگان اى معبود
الاْوّلین والاْ خرین (۵۳)اللّهمّ انّى اسْئلک باسْمک یا ربّنا یا الهنا
پیشنیان و پسینیان (۵۳) خدایا من از تو مى خواهم به حق نامت اى پروردگار ما اى معبود ما
یا سیّدنا یا موْلینا یا ناصرنا یا حافظنا یا دلیلنا یا معیننا یا حبیبنا
اى آقاى ما اى سرور ما اى یاور ما اى نگهدار ما اى راهنماى ما اى کمک کار ما اى محبوب ما
یا طبیبنا (۵۴)یا ربّ النّبیّی ن والاْبْرار یا ربّ الصّدّی قی ن والاْخْیار
اى طبیب ما (۵۴) اى پروردگار پیمبران و نیکوکاران اى پروردگار راستگویان و برگزیدگان
یا ربّ الْجنّه والنّار یا ربّ الصّغار والْکبار یا ربّ الْحبوب
اى پروردگار بهشت و دوزخ اى پروردگار کوچک و بزرگ اى پروردگار حبوبات
والثّمار یا ربّ الاْنْهار والاْشْجار یا ربّ الصّحارى والْقفار یا
و میوه جات اى پروردگار نهرها و درختان اى پروردگار دشت و هامون اى
ربّ الْبرارى والْبحار یا ربّ اللّیْل والنّهار یا ربّ الاْعْلان
پروردگار صحراها و دریاها اى پروردگار شب و روز اى پروردگار پیدا
والاْسْرار (۵۵)یا منْ نفذ فى کلّ شىْءٍ امْره یا منْ لحق بکلّ شىْءٍ
و نهان (۵۵) اى که در هر چیز دستورش نفوذ کرده اى که علمش به هر چیزى
علْمه یا منْ بلغتْ الى کلّ شىْءٍ قدْرته یا منْ لا تحْصى الْعباد نعمه
تعلق یافته اى که قدرت و توانائیش به هر چیزى رسیده اى که بندگان شماره نعمتهایش را نتوانند
یا منْ لا تبْلغ الْخلاّئق شکْره ی ا منْ لا تدْرک الاْفْه ام جلا له ی ا منْ
اى که خلائق از عهده شکرش برنیایند اى که عقول درک عظمت و جلالش نتوانند اى که
لا تنال الاْوْهام کنْهه یا من الْعظمه والْکبْریآء رداّئه یا منْ لا تردّ
اوهام و خیالات به کنه ذاتش نرسند اى که عظمت و بزرگى لباس او است اى که
الْعباد قضاّئه یا منْ لا ملْک الاّ ملْکه یا منْ لاعطاّء الاّ عطاّئه
بندگان از حکم او سرپیچى نتوانند اى که سلطنتى جز سلطنت او نیست اى که بخششى جز بخشش او نیست (۵۶)
(۵۶) یا منْ له الْمثل الاْعْلى یا منْ له الصّفات الْعلْیا یا منْ له
اى که از آن اوست عالى ترین مثالها (که حجج الهیه باشند) اى که خاص اوست برترین اوصاف اى که از آن اوست
الاْخره والاْولى یا منْ له الْجنّه الْماْوى یا منْ له الاْ یات الْکبْرى
دنیا و آخرت اى که از آن او است بهشت آن جایگاه آسایش اى که براى اوست نشانه هاى بس بزرگ
یا منْ له الاْسْماّء الْحسْنى یا منْ له الْحکْم والْقضاّء یا منْ له
اى که براى او است نامهاى نیکو اى که براى او است فرمان و داورى اى که از آن او است
الْهواّء والْفضاّء یا منْ له الْعرْش والثّرى یا منْ له السّموات الْعلى
هوا و فضا اى که از آن او است عرش و فرش اى که از آن او است آسمانهاى بلند (۵۷)
(۵۷) اللّهمّ انّى اسْئلک باسْمک یا عفوّ یا غفور یا صبور یا شکور
خدایا از تو مى خواهم به حق نامت اى درگذرنده اى آمرزنده اى شکیبا اى سپاس پذیر بندگان
یا رؤف یا عطوف یا مسْئول یا ودود یا سبّوح یا قدّوس (۵۸) یا
اى مهربان اى توجه کننده اى مورد توجه و درخواست بندگان اى مهرورز اى منزه اى پاکیزه (۵۸) اى
منْ فى السّماّء عظمته یا منْ فى الاْرْض ایاته یا منْ فى کلّ شىْءٍ
که در آسمان آثار عظمتش هویدا است اى که در زمین نشانه هایش آشکار است اى که در هر چیز
دلائله یا منْ فى الْبحار عجائبه یا منْ فى الْجبال خزاّئنه یا منْ
برهانهاى او موجود اى که در دریا آثار شگفت انگیز دارد اى که در کوهها است گنجینه هایش اى که
یبْدء الْخلْق ثمّ یعیده یا منْ الیْه یرْجع الاْمْر کلّه یا منْ اظْهر فى
خلق را پدید آورد سپس بازگرداند اى که به سویش همه امورات بازگردد اى که در هر چیز لطف و مهرش را
کلّ شىْءٍ لطْفه یا منْ احْسن کلّشىْءٍ خلْقه یا منْ تصرّف فى
آشکار ساخته اى که خلقت هر چیز را نیکو ساخته اى که تصرف کرده در
الْخلاّئق قدْرته (۵۹) یا حبیب منْ لا حبیب له ی ا طبیب منْ لا
همه خلایق قدرت او (۵۹) اى دوست آنکس که دوستى ندارد اى طبیب آن کس که
طبیب له یا مجیب منْ لا مجیب له یا شفیق منْ لا شفیق له یا
طبیبى ندارد اى پاسخ ده آن کس که پاسخ ده ندارد اى یار دلسوز آن کس که دلسوزى ندارد اى
رفیق منْ لا رفیق له یا مغیث من لا مغیث له یا دلیل منْ لا دلیل
رفیق آن کس که رفیق ندارد اى فریادرس آن کس که فریادرسى ندارد اى راهنماى آنکه راهنمایى ندارد
له یا انیس منْ لا انیس له یا راحم منْ لا راحم له یا صاحب منْ لاصاحب له (۶۰)
اى مونس آنکس که مونسى ندارد اى ترحم کننده آن کس که ترحم کننده اى ندارد اى همدم آن کس که همدمى ندارد (۶۰)
یا کافى من اسْتکْفاه یا هادى من اسْتهْداه
اى کفایت کننده آن کس که از او کفایت خواهد و اى رهنماى کسى که از او راهنمایى خواهد
یاکالئ من اسْتکْلاه یا راعى من اسْترْعاه یا شافى من اسْتشْفاه یا
اى نگهبان کسى که از او نگهبانى خواهد اى مراعات کننده کسى که از او رعایت خواهد اى بهبود دهنده کسى که از او بهبودى خواهد اى
قاضى من اسْتقْضاه یا مغْنى من اسْتغْناه یا موفى من اسْتوْفاه یا
داور کسى که از او داورى جوید اى بى نیاز کننده کسى که از او بى نیازى خواهد اى وفا کننده کسى که از او وفا خواهد اى
مقوّى من اسْتقْواه یا ولىّ من اسْتوْلاه (۶۱)اللّهمّ انّى اسْئلک
نیرو ده آن کس که از او نیرو خواهد اى سرور کسى که او را به سرورى خواهد (۶۱) خدایا از تو مى خواهم
باسْمک یا خالق یا رازق یا ناطق یا صادق یا فالق یا فارق یا
به حق نامت اى آفریننده اى روزى ده اى گویا اى راستگو اى شکافنده اى جدا کننده اى
فاتق یا راتق یا سابق یا سامق (۶۲)یا منْ یقلّب اللّیْل والنّهار یا
باز کننده اى پیوست دهنده اى سبقت جوینده اى بلندمرتبه (۶۲) اى که جابجا کنى شب و روز را اى
منْ جعل الظّلمات والاْنْوار یا منْ خلق الظّلّ والْحرور یا منْ سخّر
که مقرر ساختى تاریکیها و نور را اى که آفریدى سایه و گرما را اى که مسخر خود کردى
الشّمْس والْقمر یا منْ قدّر الْخیْر والشّرّ یا منْ خلق الْموْت
مهر و ماه را اى که مقدر کردى خیر و شر را اى که آفریدى مرگ
والْحیوه یا منْ له الْخلْق والاْمْر یا منْ لمْ یتّخذْ صاحبهً ولا ولداً یا
و زندگى را اى که آفریدن و فرمان از او است اى که نگرفته است براى خود همسر و فرزندى اى
منْ لیْس له شریکٌ فى الْملْک یا منْ لمْ یکنْ له ولىّ من الذّلّ
که شریکى در فرمانروایى ندارد اى که نیست برایش سرپرستى از خوارى (۶۳)
(۶۳) یا منْ یعْلم مراد الْمریدین یا منْ یعْلم ضمیر الصّامتین یا
اى که مى داند خواسته دل هر خواهنده را اى که آگاه است از نهاد خاموشان اى
منْ یسْمع انین الْواهنین یا منْ یرى بکاّء الْخاّئفین یا منْ یمْلک
که مى شنود ناله خسته دلان اى که مى بیند گریه ترسناکان اى که دارد
حوائج السّاّئلین یا منْ یقْبل عذْر التّاّئبین یا منْ لا یصْلح عمل
خواسته هاى خواستاران را اى که بپذیرد عذر توبه کنندگان اى که اصلاح نکند کار
الْمفْسدین یا منْ لا یضیع اجْر الْمحْسنین یا منْ لا یبْعد عنْ قلوب
مفسدان را اى که از بین نبرد پاداش نیکوکاران اى که دور نباشد از دل
الْعارفین یا اجْود الاْجْودین (۶۴) یا داّئم الْبقاّء یا سامع الدّعاّء یا
عارفان اى بخشنده ترین بخشندگان (۶۴) اى همیشه باقى اى شنواى دعا اى
واسع الْعطاّء یا غافر الْخطاّء یا بدیع السّماّء یا حسن الْبلاّء ی ا
وسیع بخشش اى آمرزنده خطا و لغزش اى پدید آرنده آسمان اى نیک آزمایش اى
جمیل الثّناّء یا قدیم السّناّء یا کثیر الْوفاّء یا شریف الْجزاّء
زیبا ستایش اى دیرینه والا اى زیاد وفادار اى ارجمند پاداش (۶۵)
(۶۵) اللّهمّ انّى اسْئلک باسْمک یا ستّار یا غفّار یا قهّار یا جبّار یا
خدایا از تو مى خواهم به حق نامت اى پوشاننده اى آمرزنده اى با قهر و سطوت اى باجبروت و عظمت اى
صبّار یا باّرّ یا مخْتار یا فتّاح یا نفّاح یا مرْتاح (۶۶)یا منْ خلقنى
صبر پیشه اى نیک بخش اى مختار در کارها اى کارگشا اى پرجود و عطا اى فرح بخش (۶۶) اى که مرا آفریدى
وسوّانى یا منْ رزقنى وربّانى یا منْ اطْعمنى وسقانى یا منْ
و آراستى اى که روزیم دادى و پروریدى اى که مرا خوراندى و نوشاندى اى که
قرّبنى و ادْنانى یا منْ عصمنى وکفانى یا منْ حفظنى وکلانى یا
پیش خود برده و نزدیکم کردى اى که مرا نگهداشته و کفایت کردى اى که محافظت و نگهداریم کردى اى
منْ اعزّنى واغْنانى یا منْ وفّقنى وهدانى یا منْ انسنى وآوانى یا
که به من عزت بخشید و توانگرم ساخت اى که به من توفیق داده و راهنمایى کرد اى که با من انس گرفته و جایم داد اى
منْ اماتنى واحْیانى (۶۷)یا منْ یحقّ الْحقّ بکلماته یا منْ یقْبل
که مرا بمیراند و زنده کند (۶۷) اى که حق را بوسیله کلماتش پابرجا کرد اى که توبه را از
التّوْبه عنْ عباده یا منْ یحول بیْن الْمرْء وقلْبه یا منْ لا تنْفع
بندگانش بپذیرد اى که میان انسان و دلش حائل گردد اى که سود ندهد
الشّفاعه الاّ باذْنه یا منْ هو اعْلم بمنْ ضلّ عنْ سبیله یا منْ لا
شفاعت و میانجیگرى جز به اذن او اى که او داناتر است به کسى که از راهش گمراه گردد اىکه
معقّب لحکْمه یا منْ لا راّدّ لقضاّئه یا من انْقاد کلّ شىْءٍ لامْره یا
کاونده و پى جویى براى حکمش نیست اى که بازگردانى براى قضایش نیست اى که هر چیز دربرابر امرش مطیع و منقاد گشته اى
من السّموات مطْویّاتٌ بیمینه یا منْ یرْسل الرّیاح بشْراً بیْن یدىْ
که آسمانها بدست قدرتش بهم پیچیده اى که فرستد بادها را نویدى در پیشاپیش
رحْمته (۶۸)یا منْ جعل الاْرْض مهاداً یا منْ جعل الْجبال اوْتاداً یا
رحمتش (۶۸) اى که زمین را گهواره قرار داده اى که کوهها را میخهاى (زمین ) قرار داد اى
منْ جعل الشّمْس سراجاً یا منْ جعل الْقمر نوراً یا منْ جعل اللّیْل
که خورشید را چراغى تابناک کرد اى که ماه را نوربخش قرار داد اى که شب را
لباساً یا منْ جعل النّهار معاشاً یا منْ جعل النّوْم سباتاً یا منْ جعل
پوشش نهاد اى که روز را براى تحصیل معاش مقرر ساختى اى که خواب را مایه آرامش قرار داد اى که
السّماّء بناّءً یا منْ جعل الاْشْیاّء ازْواجاً یا منْ جعل النّار مرْصاداً
آسمان را ساختمانى قرار داد اى که چیزها را جفت آفرید اى که آتش را در کمین (کفار و دوزخیان ) قرارداد(۶۹)
(۶۹) اللّهمّ انّى اسْئلک باسْمک یا سمیع یا شفیع یا رفیع یا منیع
خدایا از تو درخواست مى کنم به حق نامت اى شنوا اى شفیع اى بلند مرتبه اى والامقام
یا سریع یا بدیع یا کبیر یا قدیر یا خبیر یا مجیر (۷۰)یا حیّاً قبْل
اى سریع در کارها اى پدید آرنده اى بزرگ اى توانا اى آگاه اى پناه ده (۷۰) اى زنده پیش از
کلّ حی یا حیّاً بعْد کلّ حی یا حىّ الّذى لیْس کمثْله حىّ یا حىّ
هر موجود زنده اى زنده پس از هر موجود زنده اى که نیست مانندش زنده اى ، اى زنده اى
الّذى لا یشارکه حىّ یا حىّ الّذى لا یحْتاج الى حی یا حىّ الّذى
که شریکش نیست هیچ زنده اى ، اى زنده اى که نیازمند نیست به هیچ زنده اى ، اى زنده اى که
یمیت کلّ حی یا حىّ الّذى یرْزق کلّ حی یا حیّاً لمْ یرث الْحیوه
بمیراند هر زنده اى را اى زنده اى که روزى دهد هر زنده اى را اى زنده اى که ارث نبرد زندگى را
منْ حی یا حىّ الّذى یحْیى الْموْتى یا حىّ یا قیّوم لا تاْخذه سنهٌ
از زنده اى ، اى زنده اى که زنده کند مردگان را، اى زنده پاینده اى که او را چرت
ولا نوْمٌ (۷۱)یا منْ له ذکْرٌ لا ینْسى یا منْ له نورٌ لا یطْفى یا منْ له
و خواب نگیرد (۷۱) اى که یادش فراموش نشدنى است اى که نورش خاموش نشدنى است اى که
نعمٌ لا تعدّ یا منْ له ملْکٌ لا یزول یا منْ له ثناّءٌ لا یحْصى یا منْ له
نعمتهایش بشمار درنیاید اى که فرمانروائیش زوال نپذیرد اى که مدح و ثنایش نتوان شمردن اى که
جلالٌ لا یکیّف یا منْ له کمالٌ لا یدْرک یا منْ له قضاّءٌ لا یردّ یا
چگونگى بزرگى و جلالتش نتوان گفتن اى که کمالش قابل درک نباشد اى که فرمان قضایش بازگشت ندارد اى
منْ له صفاتٌ لا تبدّل یا منْ له نعوتٌ لا تغیّر (۷۲)یا ربّ الْعالمین
که صفاتش تبدیل نپذیرد اى که اوصافش تغییر نکند (۷۲) اى پروردگار جهانیان
یا مالک یوْم الدّین یا غایه الطّالبین یا ظهْر اللاّجین یا مدْرک
اى فرمانرواى روز جزا اى مقصد نهایى جویندگان اى پشت و پناه پناهندگان اى دریابنده
الْهاربین یا منْ یحبّ الصّابرین یا منْ یحبّ التّوّابین یا منْ یحبّ
گریختگان اى که دوست دارد شکیبایان را اى که دوست دارد توبه کاران را اى که دوست دارد
الْمتطهّرین یا منْ یحبّ الْمحْسنین یا منْ هو اعْلم بالْمهْتدین
پاکیزگان را اى که دوست دارد نیکوکاران را اى که داناتر است به راه یافتگان (۷۳)
(۷۳)اللّهمّ انّى اسْئلک باسْمک یا شفیق یا رفیق یا حفیظ یا
خدایا از تو مى خواهم به حق نامت اى مهربان اى رفیق اى نگهدارنده اى
محیط یا مقیت یا مغیث یا معزّ یا مذلّ یا مبْدئ یا معید (۷۴)یا
احاطه دار بر همه اى توانا اى فریاد رس اى عزت بخش اى خوار کننده اى آغازنده اى بازگرداننده (۷۴) اى
منْ هو احدٌ بلا ضدٍّ یا منْ هو فرْدٌ بلا ندٍّ یا منْ هو صمدٌ بلا عیْبٍ یا
یکتاى بى ضد اى که او یگانه اى است که مانند ندارد اى که او بى نیازى است بى عیب اى
منْ هو وتْرٌ بلا کیْفٍ یا منْ هو قاضٍ بلا حیْفٍ یا منْ هو ربّ بلا
که او تنهایى است و چگونگى ندارد اى که او حاکمى است که ستم در حکمش نیست اى که او پروردگارى است بدون
وزیرٍ یا منْ هو عزیزٌ بلا ذلٍّ یا منْ هو غنىّ بلا فقْرٍ یا منْ هو ملکٌ
وزیر اى که او عزیزى است بى ذلت اى که او دارایى است که ندارى ندارد اى که او پادشاهى است
بلا عزْلٍ یا منْ هو موْصوفٌ بلا شبیهٍ (۷۵)یا منْ ذکْره شرفٌ
که معزول نشود اى که او توصیف شده اى است بى شبیه (۷۵) اى که ذکر او موجب شرافت
للذّاکرین یا منْ شکْره فوْزٌ للشّاکرین یا منْ حمْده عزّ للْحامدین
ذکرکنندگان او است اى که سپاسگزاریش مایه سعادت سپاسگزاران است اى که ستایشش عزتى است براى ستایش کنندگان
یا منْ طاعته نجاهٌ للْمطیعین یا منْ بابه مفْتوحٌ للطّالبین یا منْ
اى که طاعتش وسیله نجات مطیعان است اى که در رحمتش باز است به روى رحمت خواهان اى که
سبیله واضحٌ للْمنیبین یا منْ ایاته برْهانٌ للنّاظرین یا منْ کتابه
راه بسوى او آشکار است براى بازآمدگان اى که آیات و نشانه هایش دلیل روشنى است براى بینندگان اى که کتابش
تذْکرهٌ للْمتّقین یا منْ رزْقه عمومٌ للطّاّئعین والْعاصین یا منْ
سبب پند و تنبیه است براى پرهیزکاران اى که روزى او همگانى است براى فرمانبرداران و نافرمانان
رحْمته قریبٌ منالْمحْسنین (۷۶)یا منْ تبارک اسْمه یا منْ تعالى
اى که رحمتش نزدیک است به نیکوکاران (۷۶) اى که نامش بزرگ است اى که اقبال او بلند است
جدّه یا منْ لا اله غیْره یا منْ جلّ ثناّئه یا منْ تقدّست اسْماّئه یا
اى که معبودى جز او نیست اى که برجسته است ثنا و مدحش اى که پاکیزه است نامهایش اى
منْ یدوم بقاّئه یا من الْعظمه بهاّئه یا من الْکبْریاّء رداّئه یا منْ لا
که بقایش همیشگى است اى که عظمت جلوه او است اى که بزرگى در بر او است اى که
تحْصى الاّئه ی ا منْ لا تعدّ نعْم اّئه (۷۷)اللّهمّ انّى اسْئلک باسْمک
نیکیهایش به حساب درنیاید اى که نعمتهایش شماره نشود (۷۷) خدایا از تو خواهم به حق نامت
یا معین یا امین یا مبین یا متین یا مکین یا رشید یا حمید یا
اى یاور اى امان بخش اى آشکار کننده اى استوار و ثابت اى پابرجا اى راهنما اى ستوده اى
مجید یا شدید یا شهید (۷۸)یا ذاالْعرْش الْمجید یا ذا الْقوْل
گرامى اى سخت نیرو اى گواه (۷۸) اى صاحب عرش با شوکت اى صاحب گفتار
السّدید یا ذاالْفعْل الرّشید یا ذاالْبطْش الشّدید یا ذاالْوعْد
محکم اى صاحب کار مستحکم اى صاحب حمله سخت اى صاحب نوید
والْوعید یا منْ هو الْولىّ الْحمید یا منْ هو فعّالٌ لما یرید یا منْ هو
و تهدید اى که او است صاحب اختیارى ستوده اى که او است کننده هر چه را خواهد اى که او است
قریبٌ غیْر بعیدٍ یا منْ هو على کلّشىْءٍ شهیدٌ یا منْ هو لیْس بظلاّمٍ
نزدیکى که دورى ندارد اى که او بر هر چیز گواه باشد اى که او ستمکار بر بندگان
للْعبید (۷۹)یا منْ لا شریک له ولا وزیر یا منْ لا شبیه له ولا نظیر
نیست (۷۹) اى که برایش شریک و وزیرى نیست اى که برایش شبیه و نظیرى نیست
یا خالق الشّمْس والْقمر الْمنیر یا مغْنى الْباّئس الْفقیر یا رازق
اى آفریننده مهر و ماه تابنده اى بى نیاز کننده بینواى درمانده اى روزى ده
الْطّفْل الصّغیر یا راحم الشّیْخ الْکبیر یا جابر الْعظْم الْکسیر یا
کودک خردسال اى مهرورز پیر کهن سال اى جوش ده استخوان شکسته اى
عصْمه الْخاّئف الْمسْتجیر یا منْ هو بعباده خبیرٌ بصیرٌ یا منْ هو
نگهدار ترسان پناهنده اى که به حال بندگانش خبیر و بینا است اى که او
على کلّ شىْءٍ قدیرٌ (۸۰)یا ذاالْجود والنّعم یا ذاالْفضْل والْکرم یا
بر هر چیز قادر و تواناست (۸۰) اى صاحب جود و نعمت اى صاحب بخشش و بزرگوارى اى
خالق اللّوْح والْقلم یا بارئ الذّرّ والنّسم یا ذاالْباءْس والنّقم یا
آفریننده لوح و قلم اى پدید آرنده ذرات و انسان اى داراى عذاب و انتقام اى
ملْهم الْعرب والْعجم یا کاشف الضّرّ والاْلم یا عالم السّرّ والْهمم یا
الهام بخش عرب و عجم اى برطرف کننده رنج و الم اى داناى راز و قصدهاى نهان اى
ربّ الْبیْت والْحرم یا منْ خلق الاْشیاّء من الْعدم (۸۱) اللّهمّ انّى
پروردگار کعبه و حرم اى که آفریدى موجودات را از نیستى و عدم (۸۱) خدایا از تو
اسْئلک باسْمک یا فاعل یا جاعل یا قابل یا کامل یا فاصل یا
خواهم به حق نامت اى کننده (هر کار) اى مقرر کننده (امور) اى پذیرنده اى کامل اى جدا کننده اى
واصل یا عادل یا غالب یا طالب یا واهب (۸۲)یا منْ انْعم بطوْله
پیوست دهنده اى دادگر اى چیره اى جوینده اى بخشنده (۸۲) اى که نعمت بخشید به فضل خود
یا منْ اکْرم بجوده یا منْ جاد بلطْفه یا منْ تعزّز بقدْرته یا منْ قدّر
اى که کرم کرد به بخشش خود اى که جود کرد به لطف خود اى که عزیز باشد به نیروى خود اى که اندازه گیرد
بحکْمته یا منْ حکم بتدْبیره یا منْ دبّر بعلْمه یا منْ تجاوز بحلْمه
به حکمت خویش اى که حکم کند به تدبیر خود اى که تدبیر کرد به دانش خود اى که بگذرد به بردبارى خویش
یا منْ دنى فى علّوه یا منْ علا فى دنوّه(۸۳)یا منْ یخْلق ما یشاّء
اى که نزدیک است در عین بلندى و اى که بلند است در عین نزدیکى (۸۳) اى که مى آفریند هر چه را خواهد
یا منْ یفْعل ما یشاّء یا منْ یهْدى منْ یشاّء یا منْ یضلّ منْ یشاّء
اى که انجام دهد هر چه خواهد اى که راهنمایى کند هر که را خواهد اى که گمراه کند هر که را خواهد
یا منْ یعذّب منْ یشاّء یا منْ یغْفر لمنْ یشاّء یا منْ یعزّ منْ یشاّء
اى که عذاب کند هر که را خواهد اى که بیامرزد هر که را خواهد اى که عزت بخشد به هر که خواهد
یا منْ یذلّ منْ یشاّء یا منْ یصوّر فى الاْرْحام ما یشاّء یا منْ
اى که ذلت دهد به هر که خواهد اى که نقش بندد در میان رحم ها هر طور که خواهد اى که
یخْتصّ برحْمته منْ یشاّء (۸۴)یا منْ لمْ یتّخذْ صاحبهً ولا ولداً یا
مخصوص به رحمت خویش گرداند هر که را خواهد (۸۴) اى که نگرفته است همسر و فرزندى اى
منْ جعل لکلّ شىْءٍ قدْراً یا منْ لا یشْرک فى حکْمه احداً یا منْ
که قرار داد براى هر چیز اندازه اى اى که شریک نکرده در حکم خویش احدى را اى که
جعل الْملاّئکه رسلاً ی ا منْ جعل فى السّم اّء بروجاً ی ا منْ جعل
قرار داد فرشتگان را پیام آور اى که در آسمان برجها قرار داد اى که
الاْرْض قراراً یا منْ خلق من الْماّء بشراً یا منْ جعل لکلّ شىْءٍ
زمین را قرارگاه کرد اى که آفرید از آب بشر را اى که قرار داد براى هر چیز
امداً یا منْ احاط بکلّ شىْءٍ علْماً یا منْ احْصى کلّ شىْءٍ عدداً
مدت و دورانى اى که دانشش به هر چیز احاطه کرده اى که عدد هر چیز را شماره کرده (۸۵)
(۸۵)اللّهمّ انّى اسْئلک باسْمک یا اوّل یا اخر یا ظاهر یا باطن یا
خدایا از تو خواهم به حق نامت اى آغاز اى انجام اى ظاهر اى نهان اى
برّ یا حقّ یا فرْد یا وتْر یا صمد یا سرْمد (۸۶) یا خیْر معْروفٍ
نیکوکار اى برحق اى یکتا اى بى همتا اى بى نیاز اى ابدى (۸۶) اى بهترین شناخته شده
عرف یا افْضل معْبودٍ عبد یا اجلّ مشْکورٍ شکر یا اعزّ مذْکورٍ ذکر
به نیکى اى برترین معبودى که پرستش شده اى بهترین سپاس شدگان اى عزیزترین یادشدگان
یا اعْلى محْمودٍ حمد یا اقْدم موْجودٍ طلب یا ارْفع موْصوفٍ
اى والاترین ستوده شده اى پیش ترین موجودى که جویایش شده اند اى برترین موجودى که مورد
وصف یا اکْبر مقْصودٍ قصد یا اکْرم مسْئولٍ سئل یا اشْرف
توصیف واقع شده اى بزرگتر مقصودى که قصد او کرده اند اى بزرگوار کسى که از او درخواست شده اى ارجمندترین
محْبوبٍ علم (۸۷)یا حبیب الْباکین یا سیّد الْمتوکّلین یا هادى
دوستى که توان یافت (۸۷) اى دوست گریانان اى آقاى توکل کنندگان اى رهنماى
الْمضلّین یا ولىّ الْمؤْمنین یا انیس الذّاکرین یا مفْزع الْملْهوفین
گمراهان اى سرور مؤ منان اى همدم یاد کنندگان (او) اى پناه ستمدیدگان
یا منْجى الصّادقین یا اقْدر الْقادرین یا اعْلم الْعالمین یا اله
اى نجات دهنده راستگویان اى مقتدرترین قدرت داران اى داناترین دانایان اى معبود
الْخلْق اجْمعین (۸۸)یا منْ علا فقهر یا منْ ملک فقدر یا منْ بطن
تمامى آفریدگان (۸۸) اى که از برترى بر همه قاهر است اى که فرمانروا است و نیرومند اى که در درونى
فخبر یا منْ عبد فشکر یا منْ عصى فغفر یا منْ لا تحْویه الْفکر یا
و از درون آگاه اى که پرستندش و او بدان پاداش دهد اى که نافرمانیش کنند و بیامرزد اى که در فکرها نگنجد اى
منْ لا یدْرکه بصرٌ یا منْ لا یخْفى علیْه اثرٌ یا رازق الْبشر یا مقدّر
که دیده اى او را درنیابد اى که هیچ کارى بر او پنهان نماند اى روزى ده بشر اى اندازه گیر
کلّ قدرٍ (۸۹)اللّهمّ انّى اسْئلک باسْمک یا حافظ یا بارئ یا ذارئ
هر اندازه (۸۹) خدایا از تو خواهم به حق نامت اى نگهدار اى پدید آرنده اى آفریننده
یا باذخ یا فارج یا فاتح یا کاشف یا ضامن یا امر یا ناهى (۹۰)یا
اى والامقام اى غمزدا اى کارگشا اى برطرف کننده اندوه اى ضامن بندگان اى فرمان ده اى قدغن کن از کارهاى بد (۹۰) اى
منْ لا یعْلم الْغیْب الاّ هو یا منْ لا یصْرف السّوّء الاّ هو یا منْ
که نمى داند غیب را جز او اى که باز نگرداند بدى را جز او اى که
لایخْلق الْخلْق الاّهو یامنْ لایغْفر الذّنْب الاّ هو یا منْ لا یتمّ النّعْمه
نیافریند خلق را جز او اى که نیامرزد گناه را جز او اى که به پایان نرساند نعمت و احسان را
الاّ هو یا منْ لا یقلّب الْقلوب الاّ هو یا منْ لا یدبّر الاْمْر الاّ هو ی ا
جز او اى که دگرگون نکند دلها را جز او اى که تدبیر نکند کارها را جز او اى
منْ لا ینزّل الْغیْث الاّ هو یا منْ لا یبْسط الرّزْق الاّ هو یا منْ
که فرو نفرستد باران را جز او اى که نگستراند روزى را جز او اى که
لایحْیى الْموْتى الاّ هو (۹۱)یا معین الْضعفاّء یا صاحب الْغرباّء یا
زنده نکند مردگان را جز او (۹۱) اى کمک کار ناتوانان اى رفیق دور از وطنان اى
ناصر الاْوْلیاّء یا قاهر الاْعْداّء یا رافع السّماّء یا انیس الاْصْفیاّء یا
یار دوستان اى چیره بر دشمنان اى بالا برنده آسمان اى مونس برگزیدگان اى
حبیب الاْتْقیاّء یا کنْز الْفقراّء یا اله الاْغْنیاّء یا اکْرم الْکرماّء
دوست پرهیزکاران اى گنجینه بینوایان اى معبود توانگران اى کریمترین کریمان (۹۲)
(۹۲)یا کافیاً منْ کلّ شىْءٍ یا قاّئماً على کلّ شىْءٍ یا منْ لا یشْبهه
اى کفایت کننده از هر چیز اى نگهبان بر هر چیز اى که چیزى مانندش نیست
شىْءٌ یا منْ لا یزید فى ملْکه شىْءٌ یا منْ لا یخْفى علیْه شىْءٌ یا
اى که چیزى به فرمانروائیش نیفزاید اى که چیزى بر او پوشیده نیست اى
منْ لا ینْقص منْ خزاّئنه شىْءٌ یا منْ لیْس کمثْله شىْءٌ یا منْ لا
که کم نشود از گنجینه هایش چیزى اى که نیست همانندش چیزى اى که
یعْزب عنْ علْمه شىْءٌ یا منْ هو خبیرٌ بکلّ شىْءٍ یا منْ وسعتْ
پنهان نماند از دانش او چیزى اى که او خبیر و آگاه است به هر چیز اى که رحمتش
رحْمته کلّ شىْءٍ (۹۳)اللّهمّ انّى اسْئلک باسْمک یا مکْرم یا مطْعم
فراگیرد هر چیز را (۹۳) خدایا از تو مى خواهم به حق نامت اى اکرام کننده اى طعام دهنده
یا منْعم یا معْطى یا مغْنى یا مقْنى یا مفْنى یا محْیى یا مرْضى یا
اى نعمت بخشنده اى عطا ده اى ثروت ده اى سرمایه ده اى فانى کننده اى زنده کننده اى خشنود سازنده اى
منْجى (۹۴)یا اوّل کلّشىْءٍ وآخره یا اله کلّ شىْءٍ وملیکه یا ربّ
نجات بخش (۹۴) اى آغاز و انجام هر چیز اى معبود و مالک هر چیز اى پروردگار
کلّ شىْءٍ وصانعه یا بارئ کلّشىْءٍ وخالقه یا قابض کلّ شىْءٍ
و سازنده هر چیز اى پدید آرنده و آفریننده هر چیز اى بست و باز کننده هر چیز
وباسطه یا مبْدئ کلّ شىْءٍ ومعیده یا منْشئ کلّشىْءٍ ومقدّره یا
اى پدید آرنده و بازگرداننده هر چیز اى بوجود آورنده و اندازه گیر هر چیز اى
مکوّن کلّ شىْءٍ ومحوّله یا محْیى کلّ شىْءٍ وممیته یا خالق
بود کننده و تبدیل کننده هر چیز اى زنده کننده و میراننده هر چیز اى آفریننده
کلّشىْءٍ ووارثه (۹۵)یا خیْر ذاکرٍ ومذْکورٍ یا خیْر شاکرٍ ومشْکورٍ
و وارث هر چیز (۹۵) اى بهترین یادآور و یاد شده اى بهترین سپاسگزار و سپاس شده
یا خیْر حامدٍ ومحْمودٍ یا خیْر شاهدٍ ومشْهودٍ یا خیْر داعٍ ومدْعوٍّ
اى بهترین ستاینده و ستوده شده اى بهترین گواه و گواهى شده اى بهترین خواننده و خوانده شده
یا خیْر مجیبٍ ومجابٍ یا خیْر مونسٍ وانیسٍ یا خیْر صاحبٍ
اى بهترین اجابت کن و اجابت کرده شده اى بهترین انیس و مونس اى بهترین رفیق
وجلیسٍ یا خیْر مقْصودٍ ومطْلوبٍ یا خیْر حبیبٍ ومحْبوبٍ (۹۶)یا
و هم نشین اى بهترین مقصود و مطلوب اى بهترین دوست و محبوب (۹۶) اى
منْ هو لمنْ دعاه مجیبٌ یا منْ هو لمنْ اطاعه حبیبٌ یا منْ هو الى
که براى خواننده اش اجابت کند اى که به مطیع و فرمانبردارش دوست است اى که به هر که
منْ احبّه قریبٌ یا منْ هو بمن اسْتحْفظه رقیبٌ یا منْ هو بمنْ رجاه
دوستش دارد نزدیک است اى که براى هرکس که از او نگهبانى خواهد نگهبانست اى که نسبت به هر کس به او امید
کریمٌ یا منْ هو بمنْ عصاه حلیمٌ یا منْ هو فى عظمته رحیمٌ یا منْ
داشته باشد کریم است اى که نسبت به نافرمانش بردبار است اى که در عین عظمت و بزرگیش مهربان است اى که
هو فى حکْمته عظیمٌ یا منْ هو فى احْسانه قدیمٌ یا منْ هو بمنْ
در حکمت خود عظیم است اى که در احسان و عطابخشى دیرین است اى که به هر کس که او را
اراده علیمٌ (۹۷)اللّهمّ انّى اسْئلک باسْمک یا مسبّب یا مرغّب یا
بطلبد دانا است (۹۷) خدایا از تو مى خواهم به حق نامت اى سبب ساز اى رغبت ده اى
مقلّب یا معقّب یا مرتّب یا مخوّف یا محذّر یا مذکّر یا مسخّر یا
زیر و رو کن اى پى جو اى ترتیب ده اى بیم ده اى ترساننده اى یادانداز اى مسخر کننده اى
مغیّر (۹۸)یا منْ علْمه سابقٌ یا منْ وعْده صادقٌ یا منْ لطْفه ظاهرٌ
تغییر دهنده (۹۸) اى که دانشش پیش است اى که وعده اش راست است اى که لطفش آشکار است
یا منْ امْره غالبٌ یا منْ کتابه محْکمٌ یا منْ قضاّئه کائنٌ یا منْ
اى که فرمانش بر همه غالب است اى که کتابش محکم است اى که حکم و قضایش حتمى است اى که
قرْآنه مجیدٌ یا منْ ملْکه قدیمٌ یا منْ فضْله عمیمٌ یا منْ عرْشه
قرآنش مجید و گرامى است اى که فرمانروائیش قدیم است اى که فضل و بخشش همگانى است اى که عرش
عظیمٌ (۹۹)یا منْ لا یشْغله سمْعٌ عنْ سمْعٍ یا منْ لا یمْنعه فعْلٌ عنْ
او عظیم است (۹۹) اى که سرگرم نکند او را شنیدنى از شنیدنى دیگر اى که بازش ندارد کارى از
فعْلٍ یا منْ لا یلْهیه قوْلٌ عنْ قوْلٍ یا منْ لا یغلّطه سؤ الٌ عنْ سؤ الٍ
کارى اى که مشغولش نکند گفتارى از گفتارى دگر اى که به اشتباهش نیندازد پرسشى از پرسشى
یا منْ لا یحْجبه شىْءٌ عنْ شىْءٍ یا منْ لا یبْرمه الْحاح الْملحّین یا
اى که حجاب نشود او را چیزى از چیزى اى که به ستوهش نیاورد پافشارى اصرار ورزان اى
منْ هو غایه مراد الْمریدین یا منْ هو منْتهى همم الْعارفین یا منْ
که او منتهاى مقصود جویندگان است اى که او سرحد نهایى وجهه همت عارفان است اى که
هو منْتهى طلب الطّالبین یا منْ لا یخْفى علیْه ذرّهٌ فى الْعالمین
او آخرین مرحله خواسته خواستاران است اى که بر او ذره اى در تمام جهانیان پنهان نیست (۱۰۰)
(۱۰۰)یا حلیماً لا یعْجل یا جواداً لا یبْخل یا صادقاً لا یخْلف یا
اى بردبارى که شتاب نکند اى بخشنده اى که بخل ندارد اى راست وعده اى که خلاف وعده نمى کند اى
وهّاباً لا یملّ یا قاهراً لا یغْلب یا عظیماً لا یوصف یا عدْلاً لا
بخشنده اى که خسته نمى شود اى چیره اى که شکست نپذیرد اى بزرگى که در وصف نگنجد اى دادگرى که
یحیف یا غنیّاً لا یفْتقر یا کبیراً لا یصْغر یا حافظاً لا یغْفل سبْحانک
در حکمش ستم نکند اى توانگرى که درویش نشود اى بزرگى که کوچک نشود اى نگهبانى که غفلت نکند منزهى
یا لا اله الاّ انْت الْغوْث الْغوْث خلّصْنا من النّار یا ربّ.
تو اى خدایى که نیست معبودى جز تو فریاد فریاد نجات ده ما را از آتش دوزخ اى پروردگار
 
 
  • گروه خبری : بیمارستان امام خمینی صومعه سرا
  • کد خبر : 27264
کلمات کلیدی
مدیر سیستم
خبرنگار

مدیر سیستم

تعداد نظرات

0 نظر برای این مطلب وجود دارد

نظر دهید

آخرین بروز رسانی : 1396/03/24 11:34